بلاي خانمانسوزي که دولت آقاي روحاني و تيم مذاکرهکننده هستهاي ايشان در قاب و قالب برجام بر سر ملت آوار کردهاند بسيار فراتر از ثبت کلمه تعليق -Suspension- در ضميمه برجام است.
به گزارش پايگاه خبري تحليلي پيرغار به نقل از شبکه اطلاع رساني راه دانا؛ حسين شريعتمداري در يادداشت امروز روزنامه کيهان نوشت : ۱- چهارشنبه شب همين هفته، آقاي دکتر ظريف طي سخناني در کلابهاوس گفت «در مجلس گفتم که در برجام کلمه ساسپنشن (Suspension) نيست و اين اشتباه از من بود، چهار بار يا سه بار کلمه ساسپنشن (تعليق) در ضميمه استفاده شده بود. اين را مذاکرهکننده ما، به ما اطلاع نداده بود»! اشاره جناب ظريف به اظهارات خود در تاريخ ۳۰ تيرماه ۱۳۹۴ در جلسه علني مجلس شوراي اسلامي است که با جرأتي آميخته به حرارت گفته بودند: «اصلاً تعليق در هيچ جا نيامده، در هيچ جاي برجام تعليق نيامده. هرکس تعليق ترجمه کرده، اشتباه کرده. هيچ جاي برجام تعليق نيامده»!
۲- اعتراف آقاي ظريف به اظهارات خلاف واقع خود در جلسه علني مجلس شوراي اسلامي، اگرچه دير هنگام است ولي همين اندازه نيز بر ادامه سکوت ايشان ترجيح دارد و ميتواند نمونهاي از بيراهه منجر به فاجعه برجام باشد البته چنانچه جناب ظريف در همان ايام که منتقدان به وجود کلمه تعليق در برجام اشاره ميکردند و ايشان با قاطعيت! آن را انکار ميکرد، به خود زحمت داده و متن برجام را به دقت مطالعه ميکرد! بعيد نبود از تحميل فاجعه برجام به ملت و نظام جلوگيري شود.
اما، بلاي خانمانسوزي که دولت آقاي روحاني و تيم مذاکرهکننده هستهاي ايشان در قاب و قالب برجام بر سر ملت آوار کردهاند بسيار فراتر از ثبت کلمه تعليق -Suspension- در ضميمه برجام است. شرح ابعاد اين فاجعه مثنوي هفتاد من کاغذ است که کيهان از نخستين روزهاي ورود آقاي البرادعي، مديرکل وقت آژانس در سال ۸۲ به آن پرداخته و بعد از تصويب برجام نيز با تيتر «هستهاي رفت و تحريمها باقي ماند»! از ماهيت واقعي و تلخ برجام پرده برداشته بود، در اين مختصر اما، اشاره به چند نکته درباره اظهارات اخير جناب ظريف را گفتني ميدانيم. بخوانيد!
اول: آقاي دکتر ظريف مسئول تيم مذاکرهکننده هستهاي بودهاند و برجام نتيجه نهايي مذاکرات بود، بنابر اين چگونه ميتوان پذيرفت که درباره متن اين سند به اظهارات يکي از اعضاي تيم اعتماد کرده و خود ايشان از مطالعه متن نهايي که وظيفه قانوني و قطعي وي بوده است خودداري ورزيدهاند؟! ميفرمايند وجود اين واژه در ضميمه برجام را مذاکرهکنندهها به ما اطلاع نداده بودند! و توضيح نميدهند که مگر خود ايشان در رأس مذاکرهکنندگان و مسئول و مدير آنها نبودهاند؟!
دوم: بيتوجهيها و بيدقتيهاي اينگونه در عملکرد تيم هستهاي کشورمان بيسابقه نبوده است. به عنوان نمونه - و فقط يک نمونه - فرداي آن روز که توافقنامه ژنو به امضاء رسيد - يکشنبه3 آذرماه 92 / 24 نوامبر 2013- «فرد کاپلن» روزنامهنگار مشهور آمريکايي و ستوننويس روزنامههاي نيويورکتايمز، نيويورکر، آتلانتيک و اسليتآنلاين و مؤلف چند کتاب در زمينههاي نظامي و جنگ هستهاي، طي مقالهاي با ابراز تعجب نوشت: « چند هفته پيش يک مقام رسمي ارشد کاخ سفيد از من و چند روزنامهنگار ديگر دعوت کرد تا نظرمان را درباره پيشنويس توافقنامهاي که قرار بود اوباما در مذاکره ۱+۵ با ايران به طرف ايراني پيشنهاد کند جويا شود. وقتي متن پيشنويس توافقنامه را ديديم، آن را کاملاً يکسويه ارزيابي کرديم و همه ما بر اين باور بوديم که ايرانيها هرگز اين متن را نخواهند پذيرفت و به شرايطي که در آن آمده است تن نخواهند داد. پيشنويس توافقنامه بهگونهاي بودکه هيچيک از مواد آن نميتوانست با اعتراض يک آمريکايي، يک اسرائيلي و يا يک عرب متعصب روبهرو شود. اما امروز که متن توافقنامه يکشنبه ژنو منتشر شد با کمال تعجب ديدم همان پيشنويسي است که چند هفته قبل ديده بودم و اکنون تيم هستهاي ايران، برخلاف انتظار ما، بدون کمترين تغييري در متن پيشنويس به آن تن داده و پذيرفته است» !
گفتني است که کيهان در همان اولين روزهاي بعد از توافق ژنو و در جريان رصد رسانههاي آمريکايي به نوشته «فردکاپلن» در سايت «اسليت آنلاين» دسترسي پيدا کرده بود ولي به مصداق آيه شريفه «ان جائکم فاسق بنباء... اگر فاسقي خبري آورد، درباره آن تحقيق کنيد» انتشار آن را به مصلحت نديده و ترجيح داده بوديم که با اعلام پيروزي تيم هستهاي و رئيسجمهور محترم کشورمان جناب روحاني، همسويي کنيم، اما وقتي متن توافقنامه ژنو - به روايت وزارتخارجه خودمان و نه fact sheet کاخسفيد- منتشر شد، با کمال تأسف آنچه فردکاپلن نوشته بود را «واقعي» يافتيم.
سوم: مشکل تيم مذاکرهکننده بسيار فراتر از وجود کلمه تعليق در سه يا چهار نقطه از متن ضميمه برجام و خودداري يک عضو مذاکرهکننده از اعلام آن است! در تيم مذاکرهکننده هستهاي تعدادي از عوامل دشمن حضور داشته و براي حريف جاسوسي ميکردهاند! ولي جنابان روحاني و ظريف حتي پس از بازداشت برخي از آنها به حمايت از آنان ادامه دادند. خسارت حضور آنها در تيم هستهاي محدود به سرپوش نهادنشان بر وجود کلمه تعليق در ضميمه برجام نيست. حضور آنان در تيم هستهاي و بيتوجهي جنابعالي به عملکرد آنها به منزله آن بود که آمريکا با عوامل و نيروهاي خودش مذاکره ميکرده است. به بيان ديگر ظاهراً اداي مذاکره را در ميآورده است! ولي در واقع، آنچه ميخواسته را به آنها ديکته ميکرده است!
چهارم: آقاي ظريف! همين جا بايد به سخنان شما در شوراي روابط خارجي آمريکا اشاره کرد که خطاب به آنها (يعني خطاب به دشمنان تابلودار ايران اسلامي و طرف مذاکرهکننده) گفته بوديد، اگر در مذاکرات به توافق نرسيد و حزب و گروه سياسي شما در انتخابات پيروز نشود، «تندروها» قدرت را در دست خواهند گرفت! اين سخن جنابعالي چه مفهومي داشت؟ همانگونه که نگارنده در يکي از يادداشتهاي کيهان آورده بود، پيام روشن اظهارات جنابعالي براي آمريکا اين بود که اگر تندروها - بخوانيد انقلابيون- قدرت را در دست بگيرند اهل باج دادن نيستند! معناي ديگر سخن شما اين بود که گروه و جريان سياسي شما اهل باج دادن است! با اين حال چه کسي ميتوانست از شما انتظار دستاوردي در برجام داشته باشد؟! لطفاً فاجعه برجام را در حد واندازه فراموشي کلمه ساسپنشن تقليل ندهيد، ماجرا فاجعهبارتر از اين است.
پنجم: در طول مذاکرات هستهاي خطاهاي بزرگي مرتکب شديد که تمامي آن اشتباهات -بدون استثناء - از سوي منتقدان با ارائه دلايل و اسناد روشن به جنابعالي و تيم تحت مديريت شما گوشزد شده و درباره عواقب سوء آن هشدار داده شده بود ولي شما و آقاي روحاني به هيچيک از آن هشدارها توجه نکرديد و انتقاد دلسوزانه منتقدان را با اهانتهاي بيسروته پاسخ داديد و ...
آقاي ظريف! فرمودهايد کلمه ساسپنشن را که سه يا چهار بار در ضميمه برجام آمده بود، نديدهايد! ... آيا اين کلمات هم برايتان آشنا نيست و آنها را نشنيده و يا در رسانهها نديدهايد؟! «بيسواد، بيشناسنامه، مزدور، کاسب تحريم، کودکصفت، حسود، بزدل، ترسو، جيببر، بيقانون، مستضعف فکري، بيکار، متوهم، غوطهور در فساد، سوءاستفادهگر، خرابکار، عقبمانده، تازه به دوران رسيده، عصر حجري، هوچيباز، منفيباف، يأسآفرين، ناشکر، بايد به جهنم بروند! انقلابيون نفهم!، يک مشت لات! و ...» اينها پاسخ جناب روحاني به منتقدان - از جمله منتقدان هستهاي- بوده است.
گناه منتقدان فقط اين بود که نابلدي تيم هستهاي کشورمان و ناتواني رئيسجمهور وقت را ميديدند و دلسوزانه هشدار ميدادند و اکنون سؤال اين است که کداميک از آنچه منتقدان درباره آن هشدار ميدادند تحقق نيافته است و کداميک از وعدهها و تعريف و تمجيدهاي اغراقآميز آقاي روحاني درباره برجام تحقق يافته است؟!
ششم: سايتهاي مدعي اصلاحات و روزنامههاي زنجيرهاي که طي ۸ سال گذشته تنها مأموريتشان حمايت - کورکورانه و دستوري- از تمامي مواضع و عملکرد دولت آقاي روحاني و بزک آمريکا و برجام بود، اين روزها و بعد از اظهارات آقاي ظريف به ترفند خندهداري روي آورده و ادعا ميکنند که کلمه تعليق در ضميمه برجام آمده بود و ضميمه را «حاشيه»! قلمداد ميکنند و حال آنکه ضميمههاي برجام بخشهاي جداييناپذير و به بيان ديگر بخشهاي اصلي برجام هستند و بايدها و نبايدهاي برجام در همين چند بخش ضميمه آمده است.
هفتم: و بالاخره جناب ظريف ! ماجراي بلايي که برجام بر سر ملت و نظام آوار کرده است منحصر به بيخبري شما از واژه تعليق در ضميمه برجام نيست و بايد گفت؛ کار پژمردگي يک گُل نيست،
دولت آقاي روحاني و تيم هستهاي ايشان، جنگلي را به آتش کشيده و سوزاندهاند!